شَـرحِ مـاوَقَــعِ

از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند

شَـرحِ مـاوَقَــعِ

از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند

شَـرحِ      مـاوَقَــعِ

به نام آنکه همه چیز اوست.

آخرش روزی بهار خنده هامان می رسد
پس بیا با عشق،فصل بغضمان را رد کنیم
(قیصر)


بهار نارنج حکم یک دفترچه یادداشت دارد.

ان شاالله حتی برای یک نفر مفید باشد.

(از نظرات استقبال می شود)




33پل


تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سرما خاک ره پیرمغان خواهد بود
**
چشمم آن دم که ز شوق تو نهم سر به لحد
تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود

(جناب حافظ جان-تفال )
33پل-اصفهان1392


* این جمعه هم آقا نیومده.

** بگو چند جمعه نشستی به راهش؟

*** السلام علیک یا ابا عبد الله الحسیــــن (علیه السلام)


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۵۹
دختر ِ بهار نارنج
*  از تو دل ار سفر کند با تپش جگر کند  /   بر سر پاست منتظر تا تو بگوییش بیا  (جناب ِ مولوی)



مادر بزرگ



**

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو

ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو

/

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت

آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

/

گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم

گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

/

من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت

سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو


(پاییز / منزل مادربزرگ‌)

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۴ ، ۲۱:۱۵
دختر ِ بهار نارنج
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۴ ، ۲۰:۲۴
دختر ِ بهار نارنج

انار


*نیامدی و نچیدی انار سرخی را 
که ماند بر سر این شاخه تا زمستان شد


(پانته آ صفایی)


** همین طور مغرور / همین طور مجنون / هنوز سرپا / هنوز منتظر .

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۴ ، ۱۵:۴۷
دختر ِ بهار نارنج

نیمکت


*روی تمام نیمکت های خالی می نشینم  / تا پارک / از تنهایی رنج نبرد .

(محمدعلی بهمنی)


**

«إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُه‏...»
«بازگشت همه شما بسوى اوست! خداوند وعدۀ حقّى فرموده او آفرینش را آغاز مى‏کند...»
(یونس‏/4)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۴ ، ۱۴:۳۹
دختر ِ بهار نارنج

داستان خواهرم معصومه اباد و دخترانی که در این انقلاب سهم به سزایی داشته اند، ایمان انسان به این جمله را بیشتر میکند.

زن با یک دستش گهواره و با دست دیگرش دنیا را تکان میدهد.

خاطرات روزهای اسارات زینب گونه  ی معصومه، برایم به عنوان یک دختر که پیش از این خودش را انقلابی می دانست مایه افتخار است. آفرین بر او ! قلبم از رنج هایی که بر ایشان رفته دردناک میشود.حال میفهمم که انقلابی یعنی چه! مایی که خودمان را در صف اول می پنداریم ولی هیچ کاری شاید نکرده ایم و همیشه از آخر مجلس گلچین می کنند.

از معصومه یاد گرفتم :

اول؛ خودسازی. مراقبه این نفس سرکش است که باید اول برنامه ی اصلی زندگی ام قرار گیرد.

دوم؛ علم وبصیرت. تا آگاهی ات نسبت به راهی  که برگزیده ای بالانبری و قدرت اقناع پیدا نکنی، به هیچ دردی نمیخوری.

سوم؛ مقاومت و صبرجمیل. کوتاه نیامدن از  آرمان های الهی تا پای جان و امیدوار بودن به وعده های الهی.

ان شاالله.

(جمعه 4 دی ماه 94 )


* ... با نگرانی می پرسیدند :« چرا جواب نمی دهید؟ » می خواستم بگویم :«سرمان شلوغ است، سرگرم مردنمان هستیم.» ...

**توصیه شدید به خواندنش

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۴ ، ۱۳:۳۹
دختر ِ بهار نارنج

درخت


*

دستم نمی رسد به بلندای چیدنت
باید بسنده کرد به رویای دیدنت

بالاتر از نگاه منی! آه! ماه من!
دستم نمی رسد به بلندای چیدنت
(مکان : مازندران)


**
فرمود :  ای یعقوب !  در یک دل ؛ دو معبود جای نمی گیرد .

یعقوب گفت : من یوسف را آینه ی جمال حق می دیدم . وگرنه خود آینه که دیدن ندارد.

فرمود : چه وقت جدت ابراهیم ؛  از ازمون الهی سرافراز بیرون  آمد؟

یعقوب جواب داد : همان هنگام که  از اسماعیلش گذشت ؛ دل برید ؛ عبور کرد . (سریال یوزارسیف)


*** از مما تحبونت بگذر دختر !



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۴ ، ۱۲:۰۰
دختر ِ بهار نارنج

بر


نشود فاش کسی آنچه میان من و توست


تا اشارات نظر نامه رسان من و توست


(مکان : کاخ موزه سعد آباد/ تابستان94)


*گوش کن / گاه با لب بسته سخن می گوید .


**«و ما کان لبشر ان یکلّمه الله الاّ وحیا او من وراء حجاب او یرسل رسولاً فیوحى باذنه ما یشاء انّه علىّ حکیم»

«هیچ بشرى را نرسد که خدا با او سخن بگوید جز وحى یا از فراسوى حجابى، یا فرستاده‏اى بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحى نماید. آرى، اوست بلند مرتبه‏ى سنجیده کار »(سوره شورى، آیه 51)


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۴ ، ۰۱:۲۱
دختر ِ بهار نارنج

جهاداکبر

 

جهاد اکبر نه یک اسم بلکه یک عمل است. عملی بزرگ و انسان ساز. جهاد اکبر همان مبارزه ی طاقت فرسای همیشگی با نفس که باید حق ان را به جا اورد. حفظ و صیانت نفس از کژیها و انحرافات ،شرط پیروزی در این صحنه نبرد است.حضرت آیت الله جوادی آملی در کتاب حیات عارفانه امام علی (ع) چنین می نویسد: نبرد با دشمن مهاجم بیرونى که تهاجم به وطن را پیشه، و تاراج آن را در سر دارد «جهاد اصغر» است. و نبرد عقل با نفس امّاره شهوت‏گرا و غضب آلود «جهاد اوسط» است. و نبرد قلب و عقل و جنگ حضور و حصول و دفاع شهود عین در برابر فهم ذهن «جهاد اکبر» است، که هجرت کبرا را به همراه دارد. و به بیانی دیگر ایشان مصادیق این تعاریف را چنین بیان می کنند:
(فن اخلاق) که براى پرورش مجاهد نستوه به کار می آید، جهاد اوسط است تا از کمند هوا برهد و از کمین هوس نجات یابد و به منطقه امن قسط و عدل برسد. و (فنّ عرفان) براى پرورش سلحشور مقاوم جهاد اکبر است تا از مرصاد علم حصولى برهد و از رصد برهان عقلى رهایى یابد و از محدوده تاریک مفهوم و باریک ذهن نجات پیدا کند و به منطقه‏اى که مساحت آن بیکران است بار یابد و از طعم شهود طرفى ببندد و از استشمام رایحه مصداق عینى متنعّم شود.


*کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرینَ - چه بسیار گروه‏هاى کوچکى که به فرمان خدا، بر گروه‏هاى عظیمى پیروز شدند و خداوند، با صابران (و استقامت ‏کنندگان) است. بقره 249
**طالوت این پیروزی را مدیون مبارزه با هواهای نفسانی و تزکیه نفس می باشند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۴ ، ۱۶:۱۹
دختر ِ بهار نارنج

هرباری و بلا استثنا، در این چندسال ، تا پایم به شهر ودیارم می رسد، برف یاباران می بارد. بچه ها؛ خاله ها، عموها، مادربزرگ ها و بقیه پشت هم زنگ می زنند تا جویای احوالم شوند. می دانند باران هایی که با امدنم می ایند؛ متفاوتند با باران های معمول روز های دیگر... این که خیلی ها منتظرت باشند؛ شوق امدنت را بیشتر میکند. تمام این ها، دل خوشی های کوچکیست که در کنارهم پازل خوشبختی را تکمیل میکنند. مگر انسان برای حمدوستایش خدای متعال چ چیزی نیاز دارد؟ که اگر تمام زبان شود و همه لحظه الحمدالله بگوید باز هم کم است. اصلا زبان قاصر از بیان می شود. نیامدم پز مثلا خوش قدمی بدهم. آمدم بنویسم "انتظار" واژه غریبیست. بین ادم هایی که منتظر امدنت هستند؛ همیشه و ناخوداگاه دنبال یک شخص خاص میگردی. این همه انتظار خوب است اما یک نفر؛ یک نفر باید باشد که منتظرواقعی امدنت باشد. او که نباشد بی قراری. او بی قرار تو است و تو بیشتر بیقرار نبودنش.اینکه عین خیالش نیست یا هست؟ کجاست و چه می کند؟ همیشه یک نفر خاص باید باشد که انتظارت را بکشد.  به چگونه منتظر بودن خودمان فکر میکنم. به این ندبه های هرصبح جمعه؛ به کمیل های پنج شنبه شب ها؛ به پیامک های ''جهت تعجیل در فرجش صلوات"ها. اینکه این ها همه است ولی آنی که باید باشد تا آقا بیاید نیست. از خودم می پرسم مگر خصلت های یک منتظر واقعی چیست؟ چطور منتظر امدنش هستم ولی نمیدانم چطور؟ چه باید کرد؟ چه کرده ام؟ اصلا در روز چقدر به امدنش فکر میکنم؟ عرق شرم و خجالت یعنی حواست باشد چه مثلا منتظری هستی؟!


*بس است اینکه به آه و ناله در همه عمر   / به انتظار نشستی  / به انتظار به ایست   (سجاد سامانی)

**انتظار در کلام بزرگان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۲۱:۰۹
دختر ِ بهار نارنج