همسر شهید توسلی ،شهید مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیه مهمان برنامه بودند. ما دوتا را با یک تاکسی خطی فرستاده بودند که از درب خانه شان مشایعتشان کنیم. توفیق شده بود و نشسته بودم کنارهمسر یک شهید افغان... خندان بود و گشاده رو و بسیار متواضع. ازفلکه اول که گذشتیم پرسیدیم:
- همسرشهید مدافع حرم بودن چه حسی دارد؟
جواب دادند:
+خیلی خوب! خیلی عالیست.
با تعجب نگاه میکردیم. چرا یک زنی که همسرش شهید شده و دیگر نیست باید نبود شوهرش را به خوب بودن تعبیر کند.
با لبخند زیبایی ادامه دادند:
+ شاید 14 سال کم باشد اما توی تک تک این لحظات حس میکردم که شوهرم شهید میشود. اصلا پاداشی جز شهادت نمیتوانست داشته باشد.
هیچ کس که یک هو شهید نمیشود. شهید را از اخلاقش می شود شناخت، از رفتارش از طر برخوردش با همسر و فرزند و والدینش...
خوشحالم که رفت و جنگید . من هم وظیفه ی خودم میدانم که پیام ایشان را به عنوان همسرشهید ، زینب وار ، بگویم. همه جا . کمترین کاریست که میتوانم انجام بدهم. حضور شهید دربین ما احساس میشود، همیشه. و ازین بابت است که هیچوقت برایش نه عجزوناله کردم و نه ناله و مویه ...
سخت است..
زینب بودن سخت است..
درد دارد
رنج دارد
وقتی همسرشهید اینقدر لایق احترام است ، وقتی همسر یک شهید و ایستادگی اش ادم را وادار میکند به تعظیم و این جسارت وشهامتش به ادم ایستادگی القا میکند
ادم می ماند زینب س چطور گفت که در عاشورا جز زیبایی ندید؟ زینب چطور از پا نیفتاد ؟ زینب چگونه بود که همه از راه رفتنش تعجب کردند؟ از ایستادگی و مقاومتش؟ از ...
* خداوندا ، لذت ایمان را برما بچشان...