شَـرحِ مـاوَقَــعِ

از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند

شَـرحِ مـاوَقَــعِ

از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند

شَـرحِ      مـاوَقَــعِ

به نام آنکه همه چیز اوست.

آخرش روزی بهار خنده هامان می رسد
پس بیا با عشق،فصل بغضمان را رد کنیم
(قیصر)


بهار نارنج حکم یک دفترچه یادداشت دارد.

ان شاالله حتی برای یک نفر مفید باشد.

(از نظرات استقبال می شود)



۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امید» ثبت شده است

*  از تو دل ار سفر کند با تپش جگر کند  /   بر سر پاست منتظر تا تو بگوییش بیا  (جناب ِ مولوی)



مادر بزرگ



**

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو

ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو

/

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت

آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

/

گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم

گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

/

من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت

سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو


(پاییز / منزل مادربزرگ‌)

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۴ ، ۲۱:۱۵
دختر ِ بهار نارنج