شَـرحِ مـاوَقَــعِ

از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند

شَـرحِ مـاوَقَــعِ

از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند

شَـرحِ      مـاوَقَــعِ

به نام آنکه همه چیز اوست.

آخرش روزی بهار خنده هامان می رسد
پس بیا با عشق،فصل بغضمان را رد کنیم
(قیصر)


بهار نارنج حکم یک دفترچه یادداشت دارد.

ان شاالله حتی برای یک نفر مفید باشد.

(از نظرات استقبال می شود)



۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باران الهی» ثبت شده است

هرباری و بلا استثنا، در این چندسال ، تا پایم به شهر ودیارم می رسد، برف یاباران می بارد. بچه ها؛ خاله ها، عموها، مادربزرگ ها و بقیه پشت هم زنگ می زنند تا جویای احوالم شوند. می دانند باران هایی که با امدنم می ایند؛ متفاوتند با باران های معمول روز های دیگر... این که خیلی ها منتظرت باشند؛ شوق امدنت را بیشتر میکند. تمام این ها، دل خوشی های کوچکیست که در کنارهم پازل خوشبختی را تکمیل میکنند. مگر انسان برای حمدوستایش خدای متعال چ چیزی نیاز دارد؟ که اگر تمام زبان شود و همه لحظه الحمدالله بگوید باز هم کم است. اصلا زبان قاصر از بیان می شود. نیامدم پز مثلا خوش قدمی بدهم. آمدم بنویسم "انتظار" واژه غریبیست. بین ادم هایی که منتظر امدنت هستند؛ همیشه و ناخوداگاه دنبال یک شخص خاص میگردی. این همه انتظار خوب است اما یک نفر؛ یک نفر باید باشد که منتظرواقعی امدنت باشد. او که نباشد بی قراری. او بی قرار تو است و تو بیشتر بیقرار نبودنش.اینکه عین خیالش نیست یا هست؟ کجاست و چه می کند؟ همیشه یک نفر خاص باید باشد که انتظارت را بکشد.  به چگونه منتظر بودن خودمان فکر میکنم. به این ندبه های هرصبح جمعه؛ به کمیل های پنج شنبه شب ها؛ به پیامک های ''جهت تعجیل در فرجش صلوات"ها. اینکه این ها همه است ولی آنی که باید باشد تا آقا بیاید نیست. از خودم می پرسم مگر خصلت های یک منتظر واقعی چیست؟ چطور منتظر امدنش هستم ولی نمیدانم چطور؟ چه باید کرد؟ چه کرده ام؟ اصلا در روز چقدر به امدنش فکر میکنم؟ عرق شرم و خجالت یعنی حواست باشد چه مثلا منتظری هستی؟!


*بس است اینکه به آه و ناله در همه عمر   / به انتظار نشستی  / به انتظار به ایست   (سجاد سامانی)

**انتظار در کلام بزرگان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۲۱:۰۹
دختر ِ بهار نارنج