شَـرحِ مـاوَقَــعِ

از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند

شَـرحِ مـاوَقَــعِ

از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند

شَـرحِ      مـاوَقَــعِ

به نام آنکه همه چیز اوست.

آخرش روزی بهار خنده هامان می رسد
پس بیا با عشق،فصل بغضمان را رد کنیم
(قیصر)


بهار نارنج حکم یک دفترچه یادداشت دارد.

ان شاالله حتی برای یک نفر مفید باشد.

(از نظرات استقبال می شود)



۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جناب حافظ» ثبت شده است

دختر شینا را در بلندترین شب سال و در تنهایی خواندم. با ورق به ورقش خندیدم و بغض کردم تا به انتهای بی پایان کتاب رسیدم.

از خودم می پرسم یک انسان چقدر می تواند فهمیده باشد؟

صمد واقعا مرد بود . کدام مردی  از خانمش می خواهد که پناهگاهش باشد؟

از خودم می پرسم یک انسان چقدر تحمل رنج و درد تنهایی را دارد؟

قدم خیر واقعا زن بود . کدام زنی اینطور پای زندگی اش یک تنه می ماند و طاقت می آورد؟

آن هم دختری ناز پرورده که از کودکی اجازه نداده اند آب در دلش تکان بخورد. پای مردی مانده که روزها راسرجمع که بشماری،غالبا نیست.

 اما

غمی نیست. وقتی زن و شوهر دلشان باهم برای یک معبود بتپد و به او گرم باشد ، علی وار و فاطمی زندگی می کنند و زینب و حسنین ، میشود ماحصل تربیت شان.

 می گویند خداوند ما برای عشق بازی باخودش افریده ولی در فطرت مان، محبت به مومنانش را هم قرار داده. روا دانسته به دیگر علاقه مندان به خدا هم عشق بورزیم و از محبتشان لذت ببریم. همانی که بازهم در اخر به خدا می رساندت که محبت به غیر با همه سرگرمی و لذتش، محکوم به نابودی و نفرت است.

صمد و قدم خیر هر دو در 2 جبهه متفاوت ولی برای یک معبود مشترک رزمندگی کردند و  در کنار همو به جاودانگی رسیدند.

که خاصیت هم سفر خوب همین است که قلبت را سرار سکینه ببخشد و بامودت خویش در تمامی فراز و فرود ها بماند و جانزند تا به مقصد، همان رضای خداوند متعال برسند.


**«یاءیتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی». فجر28


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۴ ، ۱۰:۵۰
دختر ِ بهار نارنج

گاهی وقتی نشانه ها را مثل تیکه های یک پازل کنار هم قرار می‌دهی، فکر می‌کنی که می‌فهمی گیر کار کجاست... !


تا مماتحبونَــت را انفاق نکنی، تا گرد و غبار و زوائد را از حرم دلت پاک نکنی ؛ پا در دلت نمی‌گذارند.


* «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ وَما تُنْفِقُوا مِنْ شَىْ‏ءٍ فَإِنَّ اللّه‏َ بِهِ عَلِیمٌ»


** «مِمّا تُحِبُّونَ» «مِن» تبعیضیه است، دلالت دارد بر اینکه جمیع آنچه دوست مى‏دارید لازم نیست انفاق کنید، بلکه انفاقات شما باید از چیزهایى باشد که دوست مى‏دارید و اگر مراد جمیع بود مى‏فرمود: «حتى تنفقوا ما تحبون».
و «ما» موصوله است، شامل جمیع محبوبات مى‏شود، حتى انفاق نفس و اولاد و عیال، چنانچه ابى عبداللّه‏ الحسین  علیه‏السلام در کربلا انفاق نمود.
و مراد از «تُحِبُّونَ» چیزهایى است که انسان به آن‏ها علاقه‏مند و دل بستگى دارد و مردم در این قسمت مختلف هستند. «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَىْ‏ءٍ»؛ هر چه که انفاق مى‏کنید از هر چه علاقه داشته باشید یا نداشته باشید.


*** غلام همت آنم که زیر چرخ کبــود        ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۴ ، ۲۲:۳۴
دختر ِ بهار نارنج