هزار و یک شب شهر زاد
حسن فتحی هم که هر بار با فیلم هایش آتش می زند به جانمان
مدار صفر درجه کم بود ، شهرزاد هم این روز ها اضافه شده !
همیشه همه چیز اونطور که میخوایم پیش نمیره
صبح میشه این شب
باز میشه این در
صبر داشته باش.
***
زمستان گذشته است
گلها شکفته اند
باز زمان نغمه سرایی فرا رسیده است
و تو ای کبوتر من که در شکاف صخره ها و پشت سنگ ها پنهان هستی،
بیرون بیا و بگذار صدای شیرین تو را بشنوم
و صورت زیبایت را ببینم !
زیرا اکنون دیگر زمستان به پایان رسیده است …
ترا به جای تمام کسانی که نمی شناخته ام دوست می دارم …!
ترا به جای تمام روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم …!
برای خاطر عطر نان گرم برای خاطر نخستین گلها و برفی که آب می شود دوست می دارم …!
ترا برای خاطر دوست داشتن دوست می دارم !
سپیده که سر بزند در این بیشه زار خزان زده شاید دوباره گلی بروید ،
شبیه آنچه در بهار بوییدیم …
پس به نام زندگی هرگز مگو هرگز …