شَـرحِ مـاوَقَــعِ

از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند

شَـرحِ مـاوَقَــعِ

از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند

شَـرحِ      مـاوَقَــعِ

به نام آنکه همه چیز اوست.

آخرش روزی بهار خنده هامان می رسد
پس بیا با عشق،فصل بغضمان را رد کنیم
(قیصر)


بهار نارنج حکم یک دفترچه یادداشت دارد.

ان شاالله حتی برای یک نفر مفید باشد.

(از نظرات استقبال می شود)



ابر خیالات

چهارشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۲۴ ق.ظ



شهدای گمنام سده لنجان


*ولاتَحْسَبَنَّ الذّینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أمواتاً بَل أَحیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِم یرْزَقُونَ.(ال عمران169)

کسانی را که در راه خدا کشته شده‏اند، مرده مپندارید؛ بلکه اینان زنده و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.

نمیدانم اسشمان را فانتزی بگذارم یا تخیل یا آرزو...هرکدامش به واقعیت نزدیک تر است. می‌نویسم چون میدانم خدا نانوشته ها را میداندو نوشته هارا میخواند.

اول اینکه دلم میخواهد آقا خطبه ی عقدمان را بخواند.

اگرنشـد

دوم برویم شبستان حرم حضرت معصومه سلام الله علیها . خطبه ی عقدمان را یکی از علما بخواند. بعد بین همین ادم های معمولی که توی شبستان نشسته اندو مارا با انگشت نشان میدهند و دعایمان می‌کنند شیرینی بدهیم. بعد هم که حضرت معصومه س را زیارت کردیم ؛ تا شب برویم برای داشتن هم و این که زندگیمان رنگ و بوی خدایی بگیرد و فرزندان سربازان امام زمانی به دنیا بیاوریم تا سحر توی مسجد جمکران دعا کنیم.

اگر نشد

سوم برویم شهدای گم_خوش_نام شهرم ؛ قبرهایشان را باگلاب بشوییم،  تور فیروزه ای دورتا دورجایگاهشان بکشیـم و و با گلبرگ رزهای قرمز برایشان قلب درست کنیم و همانجا ، با هم عهدو میثاق یک زندگی خدایی را درکنار داداش های شهیدمان ببندیم. در حالی که داماد لباس یقه اخوندی سفید پوشیده و هردو چفیه و پلاک های "افسرجنگ نرم" بر گردن داریم.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۰۴
دختر ِ بهار نارنج

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی