شَـرحِ مـاوَقَــعِ

از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند

شَـرحِ مـاوَقَــعِ

از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند

شَـرحِ      مـاوَقَــعِ

به نام آنکه همه چیز اوست.

آخرش روزی بهار خنده هامان می رسد
پس بیا با عشق،فصل بغضمان را رد کنیم
(قیصر)


بهار نارنج حکم یک دفترچه یادداشت دارد.

ان شاالله حتی برای یک نفر مفید باشد.

(از نظرات استقبال می شود)



یوسف گم گشته باز اید به کنعان

چهارشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ب.ظ

درخت


*

دستم نمی رسد به بلندای چیدنت
باید بسنده کرد به رویای دیدنت

بالاتر از نگاه منی! آه! ماه من!
دستم نمی رسد به بلندای چیدنت
(مکان : مازندران)


**
فرمود :  ای یعقوب !  در یک دل ؛ دو معبود جای نمی گیرد .

یعقوب گفت : من یوسف را آینه ی جمال حق می دیدم . وگرنه خود آینه که دیدن ندارد.

فرمود : چه وقت جدت ابراهیم ؛  از ازمون الهی سرافراز بیرون  آمد؟

یعقوب جواب داد : همان هنگام که  از اسماعیلش گذشت ؛ دل برید ؛ عبور کرد . (سریال یوزارسیف)


*** از مما تحبونت بگذر دختر !



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۱۶
دختر ِ بهار نارنج

دل نوشت

شعرنوشت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی